English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6468 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ceeb (college entrance examination board U شورای امتحانات ورودی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
college entrance examinations board U شورای امتحانات ورودی
college U دانشگاه
college U کالج
military college U دانشکده افسری
medical college U دانشکده طبی
junior college U مدرسه فوق دیپلم
junior college U اموزشکده
junior college U دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
war college U دوره پدافند ملی
teacher's college U دانش سرا
staff college U دانشگاه جنگ
war college U دانشگاه عالی جنگ
to found a college U دانشکدهای تاسیس کردن
teachers college U دانشسرا
state college U دانشکده دولتی
technical college U مدرسه عالی فنی
technical college U دانشکده فنی
teacher's college U دارالمعلمین
industrial college U هنر سرای عالی
electoral college U هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
training college U دانشسرا
medical college U دانشکده پزشکی
entrance U در ورودی
entrance U ورود
entrance U ورودیه اجازه ورود
entrance U اغاز
entrance U درون رفت
entrance U حق ورود دروازهء دخول
entrance U مدخل بار
entrance U درب مدخل
entrance U در جلویی [ساختمان]
entrance U مدخل
entrance U ورودی
entrance U مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
college of [music, technology,...] U دانشگاه فناوری
senior technical college U دانشگاه فناوری
general staff college U دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
college admission tests آزمونهای پذیرش دانشجو
wall entrance U عبور از داخل دیوار
entrance gallery U دالان دستیابی
to entrance with fear U زهره ترک کردن
entrance head U بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
entrance loss U افت حاصل از اصطکاک
free entrance U ورود مجانی
entrance switch U کلید کنتور
service entrance U پست انشعاب
delivery entrance U ورودیحامل
station entrance U ورودیایستگاه
entrance doors U در های ورودی
entrance door U در جلویی [ساختمان]
entrance door U در ورودی
entrance door U ورودی
He kept glancing toward the entrance. U او دائما به سمت در ورودی نگاه می انداخت.
entrance fees U حق ورود
entrance fee U حق ورود
platform entrance U سکویورود
entrance door U درورودی
main entrance U ورودیاصلی
entrance turnstile U تیرچهاربازویگردندهورودی
entrance slide U سراشیبیورودی
command and general staff college U دافوس
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
self examination U خود ازمایی
examination U محک
re examination U پرس ازمایی مجدد
examination U آزمون
examination U آزمایش
examination U امتحان
examination U تست
re-examination U بازپرسی مجدد
re-examination U پرس ازمایی مجدد
re examination U بازپرسی مجدد
self examination U درون خویشتن بینی
to take an examination U امتحان دادن
examination U رسیدگی معاینه
examination U بازرسی
examination U معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examination U معاینه کردن
examination U بررسی
examination U معاینه
examination U ازمایه
examination U امتحان ازمایش
examination U امتحان
examination U رسیدگی
examination U بازرسی معاینه
examination U بازپرسی
examination U استنطاق
examination U ازمون
cleared without examination U ترخیص بدون بازرسی
to sit for an examination U در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن
to give an examination U امتحان کردن
to give an examination U صورت امتحان دادن
cross examination U استنطاق
cross examination U بازرسی
cross examination U بازجویی همگانی
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
cross examination U بازپرسی
cross examination U بازجویی استنطاق بازجویی از شهود مواجهه دادن شهود
cross examination U به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
mental examination U معاینه روانی
examination anxiety U اضطراب امتحان
examination of the soil U ازمایش خاک
To pass an examination . U درامتحان قبول شدن
soil examination U بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
sit for an examination U در امتحانی شرکت کردن
To cheat in an examination. U درامتحان تقلب کردن
To sit for an examination. U درامتحان شرکت کردن
cross-examination U پرسش و مقابله
qualifying examination U امتحان صلاحیت
psychiatric examination U معاینه روانپزشکی
previous examination U نخستین امتحانی که درجه A.B در کمبریج باید داد
essay examination U امتحان انشایی
cross-examination U بازپرسی
bar examination U امتحان وکالت
There were teeming ( surging) crowds outside the entrance of the theatre house . U دم در سینما جمعیت موج می زند
graduate record examination U جی ار ای
examination of witness's eligibility U تزکیه
To mark the examination papers . U ورقه های امتحان رانمره دادن
graduate record examination U امتحان ورودی بعد ازلیسانس
The regulations prescribe that all employees must undergo a medical examination. U آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.
board U مقوا
board U صفحه مدار
board U سوار
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
board U تخته حاوی نقشه
To get on board. U سوار کشتی شدن
board U کمیته تخته کار صفحه چارت
board U هیئت کمیسیون
board U BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board U هیئت ژوری
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
board U هیات
board U برد
over the board U بازی شطرنج حضوری
above board به طور آشکار
above board U بی حیله
board U شدن
board U تابلوی امتیازات
with whom do you board U پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
board U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board U تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
to go on board U سوارکشتی شدن
board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
i/o board U تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
i got it over board U انرادرکشتی اوردم
board U وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
to board out U بیرون ازخانه خود غذاخوردن
board U روکش کردن
board U سکوی شیرجه
board U صفحه یامیز شطرنج
board U جلد کردن تخته
go by the board U از ناو پرت شدن
board U کشتی
board U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
across the board یکسره
board U میز غذا
across the board U شامل تمام طبقات
board U پانسیون شدن
across the board U سرجمع
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board U منزل کردن
board U تابلو
board U تخته
board U غذای روی میز
board U سوارشدن بکنارکشتی امدن
board U میزشوریادادگاه
by the board U از طرف پهلوی ناو
board U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board U تخته پوش کردن
board U اغذیه
terminal board U تخته ترمینال
terminal board U تخته کلم
tilting board U صفحه کج شونده
three ply board U تخته سه لا
to fall over board U ازکشتی پرت شدن
scaffold board U تخته زیر پا
chopping board U تختهسبزیو گوشت
wall board U تخته برای چوبکاری دیوار
valley board U اب رو درهای
unpopulated board U تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board U کف پله
top board U میز نخست شطرنج
scale board U تخته نازک
sea board U کناره دریا
sea board U کناردریا
sea board U دریاکنار
sea board U خط ساحلی
seguin board U تخته سگن
thin board U لا
terminal board U محوراتصال سیمها
side board U میز کناری
straw board U مقوای ضخیم
story board U مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
status board U تابلو وضعیت
status board U تابلوی نشان دهنده وضعیت
side board U میز قفسه دار
accelerator board U تخته تسریع
status board U تابلوی وضعیت
Recent search history Forum search
1The motherboard is also often referred to as the main board.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com